قناعت، مهم­ترین کلید رضایت از زندگی است.
 
چکیده: قناعت، کلید رضایت از زندگی است. شخص قانع برای به دست آوردن روزی تلاش می­ کند، ولی به آنچه خدا روزی کرده، راضی است. بنابراین، از زندگی خود احساس رضایت خواهد کرد و از نعمت آرامش نیز بهره مند خواهد شد؛ چیزی که فرد حریص برای همیشه  از آن محروم است.

تعداد کلمات 1240 /  تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه


روش­ هایی برای کاهش مقایسه صعودی و افزایش رضایت از زندگی

دو- چشم ندوختن

مشاهده زندگی های برتر، همیشه به مقایسه نمی انجامد. حلقه مفقوده میان مشاهده و مقایسه، «چشم دوختن» است. اگر این مشاهده، به چشم دوختن تبدیل شود، مقایسه را در پی خواهد داشت. به همین سبب، خداوند بزرگ خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید:
وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى.(طه،131)
و چشم مدوز به آنچه گروهی از آنان را از آن بهره مند ساختیم تا آنان را بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
پس از نزول این آیه شریفه، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به کسی گفت این جمله را به گوش مردم برسان:
مَنْ لَمْ یَتَأَدَّبْ بِأَدَبِ اَللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَى اَلدُّنْیَا حَسَرَاتٍ.[1]
هرکس با ادب الهی تربیت نشود، از حسرت بر دنیا نفسش به شماره می افتد.
مقایسه زندگی خود با بالادست­ها آن قدر زندگی را بر انسان سخت می­کند که گویی انسان در حال جان کندن است و در این شرایط، نمی توان زندگی آرام و لذت بخشی را انتظار داشت.
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری به شدت حزن اشاره می­کند و می فرماید:
مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِی أَیْدِی اَلنَّاسِ طَالَ هَمُّهُ وَ لَمْ یُشْفَ غَیْظُهُ.[2]
کسی که به آنچه در دست دیگران است چشم بیندازد، اندوهش فراوان شود و خشم او آرام نگیرد.
 

سه- کنترل معاشرت

معاشرت با ثروتمندان، ارزش نعمتهای خدادادی را کاهش می دهد و همین، سبب کاهش رضامندی می­شود. رسول خدا در این باره می فرماید:
 أَقِلُّوا الدُّخُولَ عَلَى الأَغْنِیَاءِ، فَإِنَّهُ أحَرِیٌّ أَنْ لا یَزْدَرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ.[3]
ورود بر ثروتمندان را کاهش دهید که برای آن که نعمت های خدا را خوار نشمارید، بهتر است.
بنابراین، یکی دیگر از راه های کنترل مقایسه صعودی، کنترل معاشرت هاست.
 

چهار- باور کردن تقدیر روزی

روزی انسان را خداوند تعیین کرده است و این اصلی انکار ناپذیر است و هیچ­کس نمی تواند مانع آن شود. پیامبر خدا درباره حقیقت یادشده این گونه اطمینان می دهد:
 لَوْ أَنَّ جَمِیعَ اَلْخَلاَئِقِ اِجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَصْرِفُوا عَنْکَ شَیْئاً قَدْ قُدِّرَ لَکَ لَمْ یَسْتَطِیعُوا وَ لَوْ أَنَّ جَمِیعَ اَلْخَلاَئِقِ اِجْتَمَعُواعَلَى أَنْ یَصْرِفُوا إِلَیْکَ شَیْئاً لَمْ یُقَدَّرْ لَکَ لَمْ یَسْتَطِیعُوا.[4]
اگر همه آفرینش جمع شوند تا چیزی را که برای تو مقدر شده است از تو برگردانند، نمی توانند و اگر همه آفرینش جمع شوند تا چیزی را که برای تو مقدر نشده است به تو بدهند، نمی توانند.
این، واقعیت نظام روزی رسانی است. اگر به این واقعیت باور داشته باشیم، راحت زندگی می کنیم. اگر بدانیم روزی ما تعیین شده است و هیچ کس نمی تواند از آن بکاهد و هیچ قدرتی نمی تواند مانع آن شود، آن گاه احساس راحتی می­ کنیم و می توانیم از زندگی خود لذت ببریم.
 

پنج _ تدریجی بودن روزی

انسان، عمری طولانی برای خود در نظر می­گیرد و سپس به این می­اندیشد که چگونه باید روزی اش را تأمین کند؛ اشتباه شناختی او در این است که می پندارد، روزیِ تمام عمر او باید در حال حاضر وجود داشته باشد تا احساس آرامش کند. فکر می کند که تأمین بودن روزی، یعنی حاضر بودن تمام روزی در زمان حال. این در حالی است که تأمین بودن روزی انسان به معنای حاضر بودن آن در لحظه حال نیست. یکی دیگر از قوانین روزی، این است که روزی، «پی در پی» فرا می رسد. این ، قانون را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این گونه بیان می فرماید:
یا عَلِیُّ لاتَهتَمَّ لِرِزْقِ غَدٍ، فَإنَّ کُلَّ غَدٍ یَأْتِی رِزْقُهُ.[5]
ای علی! اندوه روزی فردا را نخور که هر فردایی، روزی آن فرامی رسد.
راه نجات از این بحران، باور داشتن به قانون روز به روز بودن روزی است. کسی که می داند روزی فردا، فردا می آید، از نبود آن در امروز نگران نمی شود و آسوده، زندگی خواهد کرد.
یکی از علل نارضایتی از زندگی این است که انسان، اندوه همه عمر را بر لحظه حال وارد می سازد و همین امر، سبب تحمل ناپذیر شدن زمان حال می شود.
 

شش _ دوری از حرص

تصور انسان این است که برای راحتی زندگی، فقط باید امکانات بیشتری فراهم کرد و درآمد بیشتری داشت. باید هرچه بیشتر بهره مند شد، تا لذت زندگی را درک کرد. این باور، میل به بیشتر داشتن، بیشتر خرج کردن و بیشتر بهره مند شدن را در انسان بر می انگیزد .اینجاست که حرص و طمع، متولد می شود و انسان، تمام توان خود را در این راه به کار می گیرد. این در حالی است که پیامبر خدا در سفارش خود به ابوذر می فرماید:
یا أَباذَرٍّ! لایُسْبَقُ بَطِی ءٌ بِحَظِّهِ وَ لایُدْرِکُ حَرِیصٌ ما لَمْ یُقَدَّرْ لَهُ[6]
ای ابوذر! شخص کُند، از بهره خود عقب نمی افتد و شخص حریص، آنچه را برایش مقدّر نشده، به دست نمی آورد.
همه اینها در شناخت نادرست ریشه دارد وگرنه کسی که بداند خدا ضامن روزی است و آن را معین فرموده است و حرص او بر میزان تقدیرش تأثیری ندارد، بدون شک طمع نمی ورزد.
 

هفت _ قناعت، کلید رضایت

بر اساس آنچه بیان شد، اکنون می توان مفهوم قناعت و تأثیر آن در زندگی را بهتر فهمید. قناعت، کلید رضایت از زندگی است. شخص قانع برای به دست آوردن روزی تلاش می کند، ولی به آنچه خدا روزی کرده، راضی است. پس، از زندگی خود احساس رضایت خواهد کرد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید که «بر نخستین در بهشت نوشته شده است: هر چیزی چاره ای دارد و چاره زندگی، چهار چیز است که یکی از آنها قناعت است.»[7] تفاوت فرد قانع با فرد حریص ناراضی، در احساس آرامشی است که فرد قانع، از آن بهره مند است و فرد حریص، از آن محروم. نه حرص زدن حریص بر میزان روزی او می افزاید و نه قناعت قانع، روزی کمتری نصیب وی می کند. پس اگر انسان به آنچه تعیین شده راضی باشد، از نعمت آرامش نیز بهره مند خواهد شد چیزی که فرد حریص از آن محروم است.پیامبر خدا می فرماید:
ألا و إنَّ لِکُلِّ امرِیً رِزْقاً هُوَ یَأْتیِهِ لا مَحالَهَ، فَمَنْ رَضِیَ بِهِ بُورِکَ لَهُ فِیهَ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَم یَرْضَ بِهِ لَمْ یُبارَکْ لَهُ فِیهِ وَ لَمْ یَسَعْهُ.[8]
آگاه باشید که برای هر کس، روزی ای هست که به ناچار به او می رسد.پس اگر کسی به آن راضی باشد، مایه برکت او می شود و نیازهایش را فرامی گیرد و کسی که به آن راضی نباشد، مایه برکت او نمی شود و نیازهایش را فرانمی گیرد.

منبع: پسندیده، عباس (1392)، شادکامی از دیدگاه پیامبر اعظم (ص)، موسسه انتشارات کتاب نشر.

بیشتر بخوانید:
مهم­ترین کلیدهای رضایت از زندگی چیست؟ (بخش اول)
مهارت‌های زندگی ؛ مهارت حل مسئله
افزایش رضایت از زندگی
رضایت از زندگی از دیدگاه پیامبر اکرم (ص)
عوامل مؤثر در رضایت از زندگی
هنر رضایت از زندگی

پی نوشت :
 [1].بحارالانوار، ج71، ص348؛ فقه الرضا(علیه السلام)، ص364.
[2].اصول کافی، ج2، ص315؛ تفسیرالقمی، ج1، ص381؛ مطبعه النجف الاشرف.
[3].میزان الحکمه، ج9، ص4414، ح15362.
[4].امالی طوسی، قم، موسسه البعثه، ص675، ص1424؛ بحارالانوار، ج74، ص137 سی دی 5/2 نور.
[5].تحف العقول، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ص 14
[6].الأمالی،طوسی، ص 527، ح 1162؛ مکارم الأخلاق، ج 2، ص 365، ح 2661
[7].پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: « فَعَلی اوَّلِ بابٍ مَنْهاالجنه مَکْتُوبٌ...لِکُلِّ شَیْ ءٍ حیلَهٌ وَ حِیلَهُ الْعَیْشِ أَرْبَعُ خِصال؛ الْقَناعَهُ وَ بَذْلُ الْحَقِّ وَ تَرْکُ الْحِقْدِ وَ مَجالَسَهُ أَهْلِ الْخَیْر.» بحارالانوار، ج 8، ص 144، ح67.
[8].اعلام الدین، ص 342؛ مستدرک الوسائل، ج 13، ص 29، ح 14652